سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دانش، بهترین زیبایی است . [امام علی علیه السلام]
کل بازدیدها:----7455---
بازدید امروز: ----1-----
بازدید دیروز: ----0-----
وبلاگ اطلاع رسانی مجید یعقوبی و اوشیدر موزیک

 

نویسنده: م. یعقوبی
یکشنبه 85/10/10 ساعت 11:46 صبح

 

این نکته هایی که از امروز توی وبلاگم می ذارم رو به من یاد دادن ، به من انتقال دادن یا توی کتاب ها خوندم ، تو تعداد کم جلسه هایی که شرکت کردم یاد گرفتم یا با تمرکز بیشتر روی آثار بزرگ های ترانه سرایی بدست آوردم.

این تجربه ها رو راحت می شه بدست آورد...

راحت می شه توی کارهای خودتون یا دیگران به این نکته ها برخورد کرد ولی مثل هر قانون دیگه ای به کاربردن اون سخته...!!!

من به این نکته خیلی اعتقاد ندارم :

علم رو می شه بدست آورد ولی استعداد رو نه...!

 

ولی تو زمینه هنر این موضوع کاملا صدق می کنه ، یعنی شما اگه علاقه ای به هنر خاصی نداشته باشید هیچ وقت نمی تونید به اون گرایش پیدا کنید حتی اگه از سن خیلی پایین ولی اگه استعداد ذاتی داشته باشین اون وقت...

پس اون کشش مهمترین و اولین شرط واسه تبدیل شدن به یه هنرمند خوب ؛ خصوصا یه ترانه سرای خوب و موفق است .

پس سعی نکنیم با تلقین به خودمون ، خودمون رو به زور به این جرگه اضافه کنیم.

 

  از کجا بفهمیم شرط اول را داریم...؟

 

خب حالا از کجا بفهمیم که ما می تونیم یه ترانه سرای موفق بشیم یا نه...؟

شما آدم احساساتی هستین یا نه...؟

بذارین من شخصیت شما رو از روی یافته های روانشناسی تحلیل کنم. با چند تا مثال خیلی ساده و قابل لمسشروع می کنیم.

آیا زود تحت تاثیر جنس مخالف قرار می گیرین...؟

تا حالا چند بار عاشق شدین...؟ امید وارم جوابتون بالای 5 بار باشه...!

تاحالا چند بار به خاطر دوری از یه عزیز گریه افتادین...؟

دیدن فیلم روی شما اثر لازم رو می ذاره یا نه...؟ منظورم اینه که تا حالا شده صحنه های خاص اون فیلم ؛ حتی اگه  یه فیلم اکشن باشه ؛ ( بعدا می گم کجای کار به دردتون می خوره ) تا چند روز متوالی  ؛ شاید هم تا همین الان ؛ تو ذهن شما مانده باشه...؟

تا حالا شده مشاهده  برخورد ناشایست  یه پسر با  دختری  خواب شب رو از سرت بپرونه...؟

تا حالا شده روی کسی دست بلند کرده باشین و بعدا از این کار نا پسند خودتون شرمنده باشین...؟

تا حالا چیزی شبیه به اینا براتون پیش اومده که تا مدتها ؛ تا هنوز؛ توی ذهنتون باشه...؟!

اگه اینطور باشه بهتون تبریک می گم ، به نظر من شما باید تمام تلاشتون رو برای رسیدن به موفقیت انجام بدین چون کاملا واجد شرایط هستین.

            

        موفقیت در یک قدمی شماست ، فقط کافیست دستتان را دراز کنید تا آن را بدست آورید...!

 

خب ، استعداد تنها که به درد نمی خوره . به قولی ، برو دم مغازه نانوایی، بگو من ادم با استعدادی هستم . ببین چند تا نون بهت می دن...؟

استعداد فقط ابزار کارماست.

 نیوتن می گه : موفقیت از دوقسمت تشکیل شده است : %98 تلاش و پشت کار و تنها %2 استعداد

لازم نیست آجر بالا بندازیم یا زمین بیل بزنیم یا...ولی همه اینا خودشون می تونن سوژه های بکری واسه ترانه گفتن یا حتی یک مصرع جدید و بکرآوردن باشند.

پس چیکار باید بکنیم...؟

بذارین بنا رو به این بذاریم که ما می خواهیم یه خونه بسازیم .  پس گام به گام با هم حرکت می کنیم . من به شما قول می دهم تا پایان کار با شما باشم و خونه ای را به شما تقدیم کنم که خشت خشت آن حاصل دست رنج شخص شماست نه کس دیگری...

                                         

                                      اولین کار اینه که باید مغزی فعال و جستجو گر داشته باشیم...!

 

در طول کار براتون از وبلاگ ها و ترانه های چاپ شده در مجله های مختلف مثال می زنم تا به این احساس که " هر کس کارش در مجله چاپ شود خدای ترانه سرایی است " غلبه کنید و باورتان شود که فلان مجله باید از خدایش باشد که کار شما را چاپ کند...!

 

ما برای ساختن این خانه  به یک زمین مطمئن برای پی ریزی احتیاج داریم . این زمین همان زمینه لازم برای ترانه سرایی یا همان استعداد اولیه است که شما باید داشته باشید و به پرورش آن بپردازید.( حتی یه آدم دم دمی مزاج هم بیشتر از یه آدم بی خیال استعداد شاعری داره )

خب زمین ما احتیاج به گود برداری و پی ریزی دارد ، ما اگر با روحیه خودمان آشنا باشیم این قسمت را هم به خوبی می گذرانیم . البته معمولا ترانه سرا ها سعی می کنند در تمامی ژانر ها فعالیت داشته باشند ولی هر کی در ژانر خاصی آن بازدهی لازم را دارد و می تواند با مخاطب خاص خودش ارتباط برقرار کند . 

حالا می رسیم به مصالح ساختمانی . مصالح ما توی این کار بدون شک کلمات هستند. کلمات مناسب بار سنگینی را از دوش سایر ملزومات ترانه سرایی بر می دارن . و همانطور که با گذشت زمان مصالح ساختمان سازی عوض می شوند ما هم خواسته یا نا خواسته با این تغییر ها روبرو خواهیم شد و نباید مانند بعضی ترانه سرایان که من معتقدم %100 با شانس و روابط از شما پیشی گرفته اند با ورود این نوع ترانه ها مخالفت کنیم . دقیقا درست متوجه شدید . منظورم همان کلماتی است که شادمهر و بعد از او تقریبا کل خواننده های مجاز و غیر مجاز ما در سبک و ترانه هاشون به کار بردند.

منو نمی خوای.........به درک

پیشم نمی یای..........به درک

دری وری نگو که کار سرنوشته...!!!

 

من خودم هم وارد این محدوده شده ام و یک سال تمام توی این ژانر کار می کردم . واسه همین نمی تونم و نمی خوام که با این ژانر مخالفت کنم. و هنوز هم گاها در اوج ترانه های اجتماعی یا عاشقانه تک مصرع یا بیتی از این ژانر ویژه را به کار می برم که مطمئنا به حالت خاصی اشاره دارد . به طور مفید تر باید بگم که ؛ ما در ترکیب ژانر ها باید مراقب ابتذال ژانر اصلی خود باشیم چون این اتفاق خیلی زود برای ما رخ خواهد داد . و البته محدوده کلمات ما بدون در نظر گرفتن ذخیره های زبانی ، باز هم آنقدر گسترده است که ما بتونیم شاعر یا تراه سرای خوبی باشیم . یه ترانه سرای خوب همیشه به دنبال کلمات جدیدی می گردد که قبلا نه در کار های خودش و نه در کار های سایر ترانه سرایان استفاده نشده است . همیشه به دنبال تعبیر های جدید از کلمات کلیشه ایست و کنکاش به دنبال تصاویر متفاوت همیشه در ذهنش وجود دارد .

 


    نظرات دیگران ( )

  • لیست کل یادداشت های این وبلاگ
  • درس دوم
    درس اول
    عنکبوت

  •  RSS 

  • خانه

  • ارتباط با من
  • درباره من

  • پارسی بلاگ
  • درباره من

  • لوگوی وبلاگ

  • اوقات شرعی

  • اشتراک در وبلاگ

  • آوای آشنا

  •